فیلم روز

معرفی و بررسی فیلمهای روز هالیوود و جهان!

فیلم روز

معرفی و بررسی فیلمهای روز هالیوود و جهان!

P2 پی ۲

 

P2

 

 

  نام فارسی :                                          پی 2

 

 

 

ژانر :  تعلیقی. وحشت و مهیج

 

سال: ۲۰۰۷

 

زمان : یک ساعت و سی هشت دقیقه / ۱:۳۸ دقیقه

 

محل فیلمبرداری: تورنتو/ کانادا

 

محصول : آمریکا

 

کارگردان:Franck Khalfoun

 

بازیگران:Wes Bentley, Rachel Nichols, Simon Reynolds, Grace Lynn Kung

 

وب سایت رسمی فیلم: http://www.p2themovie.com/

 

خلاصه کامل فیلم:

 

در یک پارکینگ تاریک و خلوت ، تنها یک اتومبیل بی . ام. و تمیز و شیک پارک شده است. دوربین به آرامی به همراه موزیک لایتی به سمت اتومبیل و سپس عقب آن می رود و در قسمت صندوق عقب به ماشین نزدیک می شود. یکباره  قفل قسمت صندوق عقب بی . ام. و، با جک اتومبیل   سوراخ و باز می شود از پشت سوراخ و داخل صندوق ، چشم انسانی دیده می شود. سپس به دنبال فریاد یک زن در صندوق عقب با شتاب باز شده و دستهای عریان زنی که با دستبند بسته شده است، پیدا می شود.

شب هنگام ، درطبقه بیست و نهم  یک آسما نخراش ، آنجلا در محل کار و در اتاق خود در حال صحبت در باره امور کاری با مافوق خود است. مافوق او از روند کار راضی نیست و در حال جروبحث با آنجلاست. با اینکه دیر وقت است اما کارکنان شرکت همچنان در حال انجام کارهای خود هستند.

آنجلا همچنان در حال تایپ قراداد است. مردی وارد اتاق می شود. آنجلا با مرد که جیم نام دارد به سردی بر خورد می کند. جیم می گوید که برای عذر خواهی آمده ودر باره آن مسئله  احساس بدی دارد .او در ایام کریسمس در مصرف نوشیدنی زیاده روی کرده بوده و بی عقلی به خرج داده . آنجلا با سردی عذر خواهی جیم را می پذیرد. بعد از رفتن جیم ، آنجلا شماره خانه را می گیرد. صدای زنی به گوش می رسد که از اینکه آنجلا هنوز در سر کار است نگران است که مبادا او دیر برسد.اما آنجلا می گوید و بی صبرانه منتظر است که کارهایش تمام شود و به خانواده بپیوندد.

دیر وقت آنجلا در اتاق کارش در حال کپی قرداد است. وقتی کارش تمام میشود به همراه برگه ها از اتاق بیرون میرود که با کارل ، نگهبان  میانسال و سیاهپوست شرکت برخورد می کند و هردو وحشتزده می شوند. نگهبان می گوید که برای قفل کردن درها آمده و تصور نمی کرده در آن وقت شب کریسمس  کسی در شرکت مانده باشد. وقتی او می گوید که می رود و دوباره بر می گردد. آنجلا که کارش تمام شده  می گوید اگر کمی صبر کند ،در آسانسور به او می پیوندد.

در آسانسور آنجلا و نگهبان با هم گپ می زنند. نگهبان می گوید که ساختمان برای  سه روز تعطیل است . در طبقه همکف ،  وقتی از آسانسور بیرون می آیند آنجلا و نگهبان  با تبریک سال نو خداحافظی می کنند. در همین حین تلفن آنجلا زنگ می خورد لورینا است و آنجلا به او قول می دهد تا بیست و پنج دقیقه دیگر پیش او باشد او وارد آسانسور شده و دکمه پارکینگ ، پی 2 ، را فشار می دهد. صدای لورینا قطع می شود.

در پارکینگ هیچ اتومبیل دیگری به چشم نمی خورد به جز همان اتومبیل بی. ام. و یکی دو اتومبیل دیگر که بعدا خواهیم دید. آنجلا به سمت ماشینش که همان  بی. ام. و است می رود. آنجلا سوار اتومبیل خود می شود، استارت می زند اما اتومبیل روشن نمی شود.تلاش آنجلا بی سرانجام است و اتومبیل روشن نمی شود. صدای باز شدن دری شنیده می شود آجلا متوجه صدا شده و به اطرافش نگاه می کند.

در مانتیور دورین مدار بسته اتومبیل آنجلا دیده می شود. دوربین دقیقا در زاویه ماشین او قرار گرفته است.

آنجلا برای برسی اینکه چه اتفاقی افتاده است از اتومبیل بیرون می آید. او دو کیف هایش را با خود بیرون می آورد ، به سراغ صندوق عقب می رود و از بین خرت و پرت های درون آن خرس عروسکی بزرگی را بر می دارد و به سمت در پارکینگ می رود. اما هنگام باز کردن در متوجه می شود که در قفل شده است. در واقع آن صدا ، صدای قفل شدن در بوده نه باز شدن آن!

آنجلا ناراضی از این قضیه به سمت اتاقک نگهبان پارکینگ می رود. چراغ اتاقک روشن و برای کریسمس تزئین شده است. آنجلا وارد اتاقک می شود. اما سگ نگهبان به سمت آنجلا حمله می کند و او را می ترساند. اما سگ  با زنجیر بسته شده است و خطری او را تهدید نمی کند. نگهبان که مرد جوان وجذابیست ، سگ را آرام می کند. آنجلاکه دریافته نگهبان در را قفل کرده است  از او می خواهد که در آسانسور را باز کند چون باید برود از بالا و یک تاکسی بخواهد.  نگهبان بعد از مدتی جستجو کلید را پیدا می کند. نگهبان که متوجه خرابی اتومبیل آنجلا شده  به او می گوید  که یک باطری ماشین دارد و می توانند آن را امتحان کنند وقتی آنجلا می گوید که دیرش شده است و گرفتن تاکسی گزینه بهتری است نگهبان می گوید در این وقت از شب کریسمس تاکسی به زحمت گیر می آید آنجلا با این توضیح قبول می کند که باطری را امتحان کنند.

نگهبان باتری را امتحان می کند اما ماشین روشن نمی شود بعد از یکی دو بار امتحان آنجلا از نگهبان تشکر می کند و می گوید همین قدر کافی است و بهتر است نگهبان در را باز کند . او با کمک نگهبان وسائل دیگر جشن کریسمس را از صندوق عقب بر می دارد. هنگام باز کردن در نگهبان به آنجلا می گوید که برای جشن کریسمس تدارک کوچکی دیده و آنجلا اگر دوست دارد می تواند او را همراهی کند اما آنجلا خستگی را بهانه کرده و می گوید عجله دارد و از نگهبان تشکر می کند. نگهبان در را باز می کند آنجلا از در بیرون می رود .

در طبقه همکف ، آنجلا در لابی ساختمان کارل را صدا می زند اما کارل جوابی نمی دهد. صدای سرود کریسمس از جای نامعلومی شنیده می شود. آنجلا برای گرفتن تاکسی تماس می گیرد اما به او گفته می شود که تاکسی با تاخیر خواهد آمد آنجلا می گوید که منتظر می ماند او با لورینا تماس گرفته و مسئله ماشین را به او می گوید و قول می دهد تا یکساعت دیگر پیش او باشد. سپس به انتظار می نشیند. در لابی نیز دوربین مدار بسته ای در جهت آنجلا  وجود دارد. تصویر آنجلا  در تلویزیون مدار بسته به چشم می خورد.

آنجلا به خواب رفته است. تاکسی از راه می رسد. راننده ،آنجلا را از پشت در شیشه ای دیده و با تلفن او تماس می گیرد. انجلا با شنیدن صدای زنگ تلفن چشم باز می کند . متوجه آمدن تاکسی می شود. وسایلش را برداشته و به سمت در می رود اما در اصلی که شیشه ای است نیز قفل است. آنجلا ناباورانه تقلا می کند. اما در قفل است. کارل را صدا می زند اما از کارل خبری نیست. آنجلا به سمت میز نگهبان می رود و دکمه ای را که حدس می زند مربوط به قفل در باشد را می زند اما در همچنان قفل است. آنجلا کلافه از راننده تاکسی که پشت در شیشه ای ناظر اوست می خواهد که برای چند دقیقه صبر کند.

آنجلا به پارکینگ بر می گردد. تصویر او درمانیتور مدار بسته دیده می شود. در کنار تصویر او تصویر تمام قسمتهای پارکینیگ درمانتیور های مختلف دیده می شود و آنجلا که هر بار در یک مانتیور دیده می شود.

آنجلا نگهبان پارکینگ را صدا می زند اما در قفل است و از نگهبان خبری نیست. آنجلا از خروجی پارکینگ که آنجا هم قفل است متوجه می شود که تاکسی بعداز چند بوق ممتد آنجا را ترک می کند . او شاکی از اینکه چرا راننده تاکسی او را در آنجا رها کرده شماره ای را می گیرد اما تلفنش در آن نقطه سرویس نمی دهد.

او از نگهبان  پارکینگ که تصور می کند خواب است می خواهد که بیدار شود . اما بازهم خبری نمی شود. در همین حین تمامی چراغ های پارکینگ به جز چراغهای کم نور اضطراری یک به یک خاموش می شوند. آنجلا با خشم فریاد می زند که  او هنوز در پارکینگ است. وقتی جوابی نمی شود چراغ موبایلش را روشن می کند و به راه می افتد. ناگهان صدایی شنیده می شود. آنجلا نور گوشی را به سمت صدا می گیرد اما کسی دیده نمی شود. آنجلا تصمیم می گیرد به دفتر خود بر گردد. در بین راه پایش به چیزی گیر می کند و بر زمین می افتد. گوشی اش بر زیر اتومبیل سفید رنگی که در پارک است می افتد. آنجلا گوشی را بر می دارد و می ایستد در نور گوشی صورت نگهبان جوان را می بینیم که درست   پشت سر آنجلا ایستاده است. او ناگهان حوله ای را مقابل دهان آنجلا می گیرد. آنجلا با فریاد تقلا می کند مرد در حالی که حوله را مقابل دهان آنجلا نگه داشته می خواهد که او ساکت باشد. پس از مدتی داروی بیهوشی اثر کرده و آنجلا از هوش می رود.

در حین پخش شدن همان موسیقی کریسمس آنجلا به سختی چشم می گشاید. به صورت مبهم در روشنایی چراغ ، میز تزئین شده کریسمس و بابائوئلی را می بیند که با شادی کریسمس را به او تبریک گفته و می گوید حالا آنجلا دختر خوبی شده. آنجلا دوباره از هوش می رود گویی آن صحنه را در رویا دیده است.

آنجلا دوباره چشم می گشاید خود را نشسته بر روی صندلی بر پشت میز تزیئن شده کریسمس می بیند. لباسهایش عوض شده و به جای لباس های زمستانی اش پیراهن باز و نازکی بر تن داردو بر چهره اش آرایش دیده می شود. جوان نگهبان با لباس بابانوئل اما بدون ریش و کلاه مخصوص کنار آنجلا نشسته است. آنجلا با دیدن این وضعیت وحشتزده می شود.

آنجلا از جوان نگهبان  که نگران او به نظر می رسد می پرسد که چه اتفاقی برای او افتاده و او کجاست . جوان می گوید که چیزی نیست و همه چیز رو به راه می شود آنجلا می گوید که احساس خوبی ندارد و حالت تهوع دارد. جوان برای آوردن آب از پشت میز بر می خیزد. آنجلا  که دچار تهوع شده از جا بر می می خیزد و به سمت درمی رود اما پایش به میز زنجیر شده است. آنجلا به زمین می خورد و بالا می آورد. جوان به آنجلا کمک می کند و به او می گوید که مراقب باشد و به خودش آسیب نرساند. جوان به آنجلا کمک می کند که روی صندلی بشیند. و زمین را که آنجلا کثیف کرده تمیز می کند. آنجلا کم کم متوجه اطراف خود می شود و سگ نگهبان را آن طرف میز می بیند که او خیره شده.

آنجلا دور از چشم جوان ، سعی می کند زنجیر پایش را باز کند اما زنجیر محکم بسته شد. سگ نگهبان نیز کمی دورتر با زنجیر به جایی بسته شده. جوان بر می گردد و می گوید اگر آنجلا گرسنه است برای شام همه چیز دارند.  سپس متوجه لباسهای بابانوئلی خود شده و آن را در می آورد و می گوید قصد ترساندن آنجلا را نداشته. آنجلا می پرسد بر سر لباسهایش چه آمده جوان با لحنی که دروغ گویی او مشخص است می گوید هنگام زمین خوردن لباسهای آنجلا کثیف شده اند. آنجلا به خشم  به جوان می گوید که چه غلطی می کند و چرا او را بسته است. جوان بی توجه به خشونت آنجلا با چاقو بطری نوشیدنی را باز می کند و می گوید آنجلا با خوردن کمی نوشیدنی آرامتر می شود. او می گوید که اسمش تام است و اهل کالیفرنیاست و قتی آنجلا می گوید که او از آنجلا چه می خواهد تام  با ساده لوحی عمدی می گوید که فقط می خواهد که آنجلا اهل کجاست . آنجلا سعی می کند با روی خوش به تام توضیح بدهد که کار دارد و باید برود. اما تام می گوید که همه چیز که کار نمی شود و بهتر است آنجلا کمی هم به فکر خودش باشد. آنجلا از روی ناچاری قبول می کند که کمی نوشیدنی بنوشند . تام با شادی شام را سرو می کند. آنجلا دوباره می گوید که خانواده اش نگران او هستند . تام می گوید که فکر کرده برنامه عوض شده. او به آنجلا می گوید که در حال حاضر کتابهای همینگوی را مطالعه می کند و می گوید بهتر است در باره مسائلی صحبت کنند که دختر و پسرها در زمان آشنایی می کنند. آنجلا به تام می گوید که او دوست پسر دارد. تام حیرت زده می شود. آنجلا می گوید که دوستش باید تا حالا نگران او شده باشد و به دنبالش آمده باشد. تام نگران و معذب در باره دوست آنجلا می پرسد. و آنجلا در برابر سوالاهای پی در پی تام می گوید که او روزنامه نگار است و آنها دو سال است که  با هم زندگی می کنند. تام می گوید پس این یک دوستی ساده نیست و در واقع یک جور نامزدی است. او می گوید روزنامه ای را که دوست آنجلا در آن می نویسد را می خواند و برای یافتن اسم نامزد آنجلا می خواهد روزنامه ها را بیاورد زیرا اسم او را به جا نیاورده. آنجلا که وضع را این طور می بیند می گوید که نامزدش در روزنامه اینترنتی مقاله می نویسد. تام می گوید نامزد آنجلا   باید تا  حالا نصف راه را طی کرده باشد. او در اتاقک را باز کرده و بیرون را نگاه می کند و سپس بر می گردد و می گوید وقتی آنجلا تا این ساعت شب کار می کند باید نامزدش را خیلی در انتظار و تنهایی بگذارد . او که حالا دیگر مضطرب به نظر نمی رسد می گوید آنجلا تا حالا با او صادق نبوده و در واقع آنجلا نامزدی ندارد اما کمبودش را در زندگی اش حس می کند.

تام  می گوید باید ، اعضای خانواده آنجلا نگران او باشند و بهتر است آنجلا از حال خود به آنها خبر بدهد. او  تلفن را در اختیار آنجلا می گذارد تا خانواده اش را از نگرانی در آورد. تام تلفن را روی آیفون می گذاردو می گوید آنجلا دروغگوی خوبی است و بهانه ای برای نرفتنش به خانه بیاوردو آنجلا شماره ای را می گیرد او ابتدا با خواهر و سپس با مادرش صحبت می کند و می گوید که احساس سرما خوردگی می کند و باید در خانه استراحت کنند. آنها ابتدا می گویند که انجلا گفته بوده که راه افتاده و بعد شکایت می کنند که بهتر است کمی وقت هم به خانواده اش اختصاص دهد. اما صدای آنجلا آنها را متقاعد می کند که حال مساعدی ندارد. آنها می گویند که برای ناهار فردا منتظر او هستند. در ابتدای صحبتشان تام پشت سر  آنجلا قرار گرفته و دستانش را به دور گردن او حلقه می کند و در واقع این نوعی تهدید است. اما وقتی  صحبتهای آنجلا را شنیده با رضایت لبخند می زند و  گردن او را رها می کند.

بعد از قطع تماس ، تام به آنجلا می گوید این بهترین هدیده کریسمس برای او بوده است و حالا او یک هدیده برای آنجلا دارد سپس بسته کادو پیچ شده ای را به آنجلا می دهد. آنجلا با اصرار تام بسته را باز می کند. داخل بسته یک نوار ویدیو است. تام نوار ویدیو را داخل دستگاه می گذارد. فیلمی که پخش می شود ، از روی دوربین مدار بسته داخل آسانسور است. داخل آسانسور آنجلا و جیم ، هستند. جیم به کت و شلوار به تن دارد اما به مناسبت کریسمس شاخ گوزن ، بادکنکی را به سر دارد. جیم قصد دارد در آسانسور به آنجلا نزدیک شود. اما آنجلا او با خشونت او را می راند و با تهدید جیم از آسانسور خارج می شود. تام با خشم از عمل جیم ، به او دشنام می دهدو به آنجلا می گوید که بهتر است برای کمی گردش بیرون بروند. سپس کمر بند خود را که کلید همه درها و یک باتوم به آن آویزان است را به کمر می بند و در کنار پای آنجلا خم می شود و با یکی از کلید ها قفل زنجیر را باز می کند. آنجلا با سنجیدن موقعیت و فاصله سگ تام دور از چشم تام که مشغول باز کردن زنجیر اوست ، چنگالی را از روی میز بر می دارد و همین که پایش آزاد می شود . با خشم  چنگال را در پشت تام فر می کند و به سمت در می دود. سگ، پارس کنان به سمت آنجلا می دهد اما زنجیر کوتاهش مانع از رسیدنش به آنجلا می شود. آنجلا در نزدیک در پایش پیچ خورده و بر زمین می افتد. تام  که از درد، فریاد می زند خود را به او می رساند و با دستنبد دستهای آنجلا را از پشت به هم می بنند. تام چنگال را از پشت خود بیرون می کشد. از سگ که همچنان در حال پارس کردن می خواهد که خفه شود و به آنجلا کمک می کند که برخیزد. سپس کت قرمز رنگ بابا نوئل را به تن آنجلا کرده ( به خاطر سرما!)و او را سوار اتومبیل قدیمی خود می کند وخود در کنار او ، پشت فرمان می نشیند و راه می افتد.

 در حالیکه آنجلا نا امیدانه به بیرون خیره شده. تام به آنجلا می گوید که چند بار آنجلا را هنگام سوار شدن به اتومبیل دیده و حالا از اینکه آنجلا در کنار او در یک ماشین نشسته احساس قشنگی دارد. آنها در پارکینگ بسیار بزرگ که خالی از ماشین است شروع به گردش می کنند. آنجلا می پرسد پس چرا گردشی را که تام گفته بود انجام نمی دهند. تام می گوید که فکر بهتری دارد. آنها از راهرو های رابط وارد پارکینگ پی 4 می شوند.  در یک گوشه پارکینگ پی 4 ، آنجلا با جیم مواجه می شود که با دست و دهان بسته ، بر روی یک صندلی بسته شده و در حال تقلا است.

تام در برابر وحشت و حیرت آنجلا ، می گوید این هم هدیه من به تو . سپس باتوم خود را به او می دهد و می گوید این را بگیر و جیم را به سزای کارش برساند. تا تصور نکند که آنجلا یک زن بد است ، یا اینکه می تواند به هر کسی که خواست دست درازی کند. آنجلا با گریه می گوید که اگر منظور تام ، اتفاقی است که در آسانسور افتاده ، تام اشتباه می کند و این یک خطا بوده و جیم در آن موقع در نوشیدن افراط کرده وبعدا برای این خطای خود عذر خواهی کرده است. ( در اینجا علت عذر خواهی جیم را در ابتدای فیلم متوجه می شویم!) . تام با خشم به آنجلا می گوید که آنجلا انقدر تام را به اسم صدا نکند. چون او قصد آزار رساندن به آنجلا را ندارد و تنها می خواهد به آنجلا کمک کند تا از حق خود دفاع کند. که او هم مانند آنجلا انسان است و احساس دارد و ناراحتی آنجلا از عمل جیم را درک می کند. و کسی که عواطف ندارد جیم است که باید مجازات شود. زیرا او نه تنها با آنجلا ، بلکه آنطوری که تام دیده با کسان دیگر هم همین برخورد توهین آمیز و متجاوزانه را داشته. آنجلا  ملتمسانه سعی دارد تام را قانع کند که جیم مرد بدی نیست و او زن و بچه دارد و برای خطایش عذر خواهی کرده. تام خشمگین می گوید که آنجلا مثل یک قربانی حرف می زند و این درست نیست که امثال جیم  هر کاری که بخواهند انجام دهند و بعد با یک عذر خواهی همه چیز را تمام کنند و بعد از مدتی دوباره همین عمل را تکرار کنند  و بازهم عذرخواهی. انجلا بعد از کمی درنگ به تام می گوید که این کار را انجام می دهد و از تام می خواهد که دستش را آزاد کند.

تام بعد کمی تامل ، می گوید که آنجلا انسان خوبی است واو نباید چنین درخواستی را ازآنجلا  می کرده. در برابر اصرار آنجلا تام با درماندگی می گوید که  بهتر است این کار را خود او به انجام برساند. سپس در توجه به درخواستهای آنجلا از اتومبیل پیاده می شود و با خشم و تهدید به جیم می گوید چه کسی به او این اجازه را داده که به دختر ها آویزان شود. حتی وقتی متوجه می شود که آنها آدمهای بدی نیستند چرا دست از سر آنها بر نمی دارد. وقتی تام باتوم را برای زدن به جیم بلند می کند آنجلا که در تقلای رها شدن است فریاد می زند و از تام میخواهد که دست نگه دارد. تام لحظه ای درنگ می کند و به آنجلا اعتراض می کند که چرا برای جیم دل می سوزاند. بعد در حالیکه به نظر می رسد از زدن جیم منصرف شده به سمت آنجلا بر می گردد اما یکباره و غافلگیرانه با  باتوم ضربه محکمی به سر جیم می زند. و ضربات بعدی که به صورت جیم می خورد و او را خونین و مالین می کند. آنجلا با وحشت سعی دارد با ساعد خود قفل بغل در را باز کند اما موفق نمی شود. تام که از پاشیدن خون جیم ، خون آلود شده کریسمس را به جیم تبریک می گوید و سوار ماشین می شود تلاش آنجلا بی فرجام می ماند.

تام دنده عقب می رود ، آنجلا با التماس به او می گوید که آنها نمی توانند جیم را در آن وضعیت در آنجا تنها بگذارند. باید او را با خودت ببرند. تام اتومبیل را متوقف می کند و با خشم و اعتراض به آنجلا می گوید چرا او مدام از جیم حمایت می کند . برای اینکه از آزار او خوشش آمده؟ یا اینکه او را انتخاب کرده تا ترفیع بگیرد. آنجلا می خواهد تام را قانع کند که افکار او اشتباه است. تام بعد از لحظه ای می گوید که قبول می کند و آنها جیم را با خود می برند. سپس در برابر فریاد ها ی آنجلا اتومبیل را با سرعت به سمت جیم می راند. اما در چند سانتی متری او ترمز می کند  . به نظر می رسد که تام تنها می خواسته آنجلا را بترساند و ساکت کند. اما بعد از لحظه ای دوباره حرکت می کند و بی توجه به التماس های آنجلا سپر ماشین را به صندل ای که جیم به آن بسته شده می زند و صندلی را که پایه های چرخدار دارد به سمت دیوار می راند و در برابر وحشت آنجلا جیم را به دیوار می کوید. ضربه هولناک است و خون به همه جا می پاشد و دل و روده های جیم بیرون می ریزد! دوباره تام دنده عقب گرفته و جیم با صورتی خونین و لت و پار وحشتزده نزدیک شدن ماشین را نگاه می کند. آنجلا در حالیکه شوکه شده در حال تقلا برای آزادی است. تام برای بار سوم دنده عقب می گیرد. در اینجا قفل در سمت آنجلا باز می شود. با ضربه سوم استخوان های جیم خورد می شود و خون بر درو دیوار و روی ماشین می پاشد.آنجلا موفق به باز کردن در می شود و با عجله از ماشین پیاده می شود. تام از آنجلا می خواهد که بر گردد اما به دنبال او نمی رود. آنجلا با سرعت از آنجا فرار می کند.

از داخل دوربین مدار بسته. تام را میبینیم که در حال کشیدن و بردن جسد جیم است.

آنجلا خود را به پنجره مات و  بسته سقف پارکینگ می رساند. صدای آژیر اتومبیل پلیس به گوش می رسد و افرادی که روی پیاده رو از روی سقف پارکینگ عبور و مرور می کنند. آنجلا فریاد زنان از پشت پنجره کمک می خواهد اما کسی صدای او را نمی شنود. آنجلا بر روی زمین می نشیند و با  سختی با رد کردن دستهای خود از پشت به جلو کمی وضعیت خود را بهتر می کند . حالا دستهای او آزادی عمل بهتری دارند.

آنجلا خود را به اتاقک تام می رساند. مقابل در با سگ تام مواجه می شود که وحشیانه به آنجلا پارس می کند. آنجلا با احتیاط وارد  کابین می شود و از کنار دیوار رد می شود. از روی میز می گذرد و به آرامی به کیفش نزدیک می شود. سگ نیز همچنان وحشیانه تا جایی که زنجیرش به او اجازه می دهد یعنی در چند سانتی متری آنجلا پارس می کند و برای آزاد کردن خود تقلامی کند. قفل زنجیر با حرکتها و تکان های سگ در حال شل شدن است. آنجلا در مانتیور اتاقک می بیند که تام در حال پوشاندن آثار خون و تصادف بر روی دیوار پارگینگ است.آنجلا کیفش را از روی صندلی بر می دارد اما سگ ناگهان حمله کرده و کیف را به دهان می گیرد. آنجلا تقلا می کند که کیف را از دهان سگ آزاد کند. در همین حین موبایل آنجلا ، چیزی که او به دنبال آن بوده ، از کیف به بیرون پرت می شود. آنجلا با سرعت موبایل را برداشته اما در اتاقک خط او سرویس نمی دهد. در حال بیرون رفتن از اتاقک متوجه کلیدهای کارتی شکل درها می شود. آنها را نیز با خود بر می دارد.و با پیروزی اتاق را ترک می کند. در حالیکه در کابین را باز می گذارد.

آنجلا با کارتی که همراه دارد یکی از درها را باز کرده و به سمت در خروجی پارکینگ که با کرکره مشبک بسته شده می رود.  آنسوی کرکره خیابان خلوت شبانه و آزادیست. آنجلا با فریاد کمک می خواهد. در بیرون از آنجا در خیابان پیره زنی دوره گرد با چرخ دستی خود در حال رد شدن است. او صدای آنجلا را می شنود و با مسخره گی و با صدای بلند ، کمک خواهی آنجلا را تقلید می کند!

آنجلا چسبیده به کرکره ها ، نا امید از کمک رسی از بیرون ، سعی می کند با موبایلش تماس بگیرد. تصویر او در روی مانتیور کابین دیده می شود. آنجلا با حرکت در راستای کرکره سعی دارد جهتی را که موبایلش آنتن می دهد را جستجو می کند. آنجلا از بین شبکه های کرکره دستهایش را خارج می کند و با شادمانی می بیند که موبایلش در آن نقطه سرویس می دهد. اما صدای پارس ناگهانی سگ تام آنجا را می ترساند گوشی از دست او در آن طرف کرکره بر زمین می افتد. آنجلا با نا امیدی برای برداشتن موبایلش تقلا می کند اما موبایل در یک سانتی انگشتان او قرار دارد. تلاش آنجلا بی نتیجه می ماند و ناخن او بر اثر فشار بر روی زمین از ریشه  کنده میشود.آنجلا نا امیدانه در مقابل تلفن که صفحه اش خاموش است و نشان می دهد تماسی برقرار نشده آدرس و موقعیت خطرناک خود را گزارش می دهد. صدای تام از دور شنیده می شود که در جستجوی آنجلاست. آنجلا سعی می کند دستهایش را از شبکه ی کرکره بیرون بکشد اما دستنبد او مانع می شود. تام در حالیکه قلاده سگش را در دست دارد به آنجا نزدیک می شود و در مقابل کرکره قرار می گیرد اما آنجلا در آنجا نیست.

آنجلا در کنار کرکره پنهان شده ، با پاهای بدون کفش ، در حالیکه از جای ناخن شکسته اش خون ریزی و درد دارد ، در پارکینگ می دود و یکی یکی درها را با کارتهایش امتحان می کند. در مقابل در خروجی پارکینگ ایستاده و کارتها را یکی یکی امتحان می کند. با دیدن نور چراغ قوه متوجه نزدیک شدن تام می شود. در لحظه آخر در باز می شود. آنجلا با شتاب و استرس وارد آسانسور می شود و چندین بار  دکمه ال _ لابی را می زند. اما آسانسور عمل نمی کند. و در آسانسور باز می شود. آنجلا با دیدن تام در چند قدمی خود فریاد زنان برای بستن در آسانسور تقلا می کند. درست در لحظه ای که تام و سگش به جلوی در آسانسور می رسند در بسته می شود. آنجلا دکمه ها را یکی یکی امتحان می کندبا زدن دکمه  اضطراری از میکروفن داخل آسانسور کمک می خواهد. دکمه طبقه پی 2 فعال شده و در آن طبقه در آسانسور باز می شود. آنجلا دکمه پی 3 را می زند.  او دوباره میکروفن را امتحان می کند. صدای مردی از پشت میکروفن شنیده می شود. آنجلا  ناباورانه به مرد می گوید که دزدیده شده و جانش در خطر است. مرد او را به آرامش دعوت می کند . آنجلا آدرس خود را به مرد می دهد. در جواب مرد می گوید که آن شخص در کنار او نیست و او در آسانسور پنهان شده است. وقتی مرد دوباره او را به آرامش دعوت می کند آنجلا خشمگین شده و از مرد می خواهد که به پلیس اطلاع دهد اما مرد جواب می دهد که آنجلا باید خونسردی خود را حفظ کند چون آن شخص تنها قصد دارد به آنجلا کمک کند و قصد آسیب رساندن به او را ندارد. آنجلا بهت زده و مایوسانه متوجه می شود شخص پشت خط تام است. آنجلا به تام می گوید که با پلیس تماس گرفته و آنها در راه هستند. اما تام بی توجه به تهدید او می گوید که او تنها قصد حمایت از او را دارد و آنجلا باید بیشتر از این ها قدر خود را بداند. آنجلا نا امیدانه سکوت کرده و در خود فرو می رود. تام او را صدا می زند و می خواهد که آنجلا با او حرف بزند. چون آدمهای استرسی مثل آنها باید همدیگر را درک کنند و با هم متحد باشند . حتی می توانند عاشق هم شوند و اینکه او انتظار داشته آنجلا بهای بیشتری به خود بدهدو از آنجا بیرون بیاید.. تام از سکوت آنجلا خشمگین می شود و تماس را قطع می کند.

تام در چند طبقه بالا تر در آسانسور را باز می کند . در تونل آسانسور ، سقف آسانسور را می بیند. تام شیلنگ دراز آتش نشانی را باز کرده و به بالای آسانسور می اندازد. آنجلا از شنیدن افتادن شیلنگ وحشتزده به سقف آسانسور خیره می شود. تام با خونسردی شیر آب مخصوص اطفای حریق را باز کرده و آب با فشار زیاد بر روی سقف باز می شود. کم کم آب از داخل درزها و روزنه ها وارد  آسانسور می شودو داخل اتاقک آسانسور جمع می شود و بالا می آید.آنجلا با نفرت فریاد می زند که از آنجا بیرون نمی آید. تام صدای آنجلا را می شنود و فشار آب را زیادتر می کند. سیم های برق داخل آسانسور اتصالی می کند  آنجلا هراسان به سمت در می رود. ناگهان سقف آسانسور سوراخ شده و جسمی به داخل آب می افتد. آنجلا بر اثر سقوط جسم در آب می افتد  و متوجه می شود آن جسم در واقع جسد کارل نگهبان لابی است.

آنجلا دکمه پی 3 را زده در آسانسور باز می شود و همراه با سیل آب جسد کارل و آنجلا به بیرون پرت می شود. آنجلا کارل را صدا می زند و سعی دارد او را حرکت دهد اما موفق نمی شود. در حالیکه از سرما می لرزد وارد پارکینگ پی 3 می شود.

کارل با چراغ قوه در حال جستجوی پارکینگ است. متوجه رد پای خیس آنجلا می شود. آنجلا در زیر ماشین کارل قایم شده . کارل که محل اختفای او را یافته به آرامی به او نزدیک می شود و می گوید آیا باید آمبولانس را خبر کنند تا کارل به نزد زن و بچه اش برود و آنجلا هم به کنار خانواده اش و او ( تام) در آنجا تنها بماند چون خواسته همه این است؟ او به ماشین نزدیک می شود. و یکی از لاستیک ها را پنچر می کند. اتومبیل بر اثر خالی شدن باد کمی پایین می آید. تام می گوید که آنجلا در آنجا یخ می زند و او نمی خواهد آنجلا را در آنجا تنها بگذارد. با پنچر شدن لاستیک دیگر ارتفاع اتومبیل کمتر شده و آنجلا وحشتزده در سکوت ناظر ماجراست.

کارل برای پنچر کردن سومین لاستیک خم می شود اما می بیند که آنجلا از سمت دیگر ماشین بیرون آمده و فرار می کند. تام از این بابت عصبانی می شود.

تام به سراغ جسد کارل رفته و او را بر می دارد.

آنجلادر گوشه ای در هم فرو رفته و از سرما به خود می لرزد . تام در مانتیور آنجلا را دارد می بیند. تام عروسک چرخان الویس پریسلی را روشن کرده. و موزیکی با صدای او را پخش روشن می کند. موزیک از بلند گوهای پارکینگ پخش می شود. تام به همراه موزیک به سبک الویس رو به مانتیور شروع به همخوانی و همراهی با موزیک میکند. آنجلا شیشه جعبه کمک های اضطراری را شکسته و تبری را از آنجا بر می دارد. یکی یکی دوربین های مدار بسته سر راهش را می شکند. تام در اتاقک خود سرگرم موزیک است و ظاهرا متوجه تصاویر آنجلا که با تبر به دوربین ها حمله می کند و قطع شدن تصویر نمی شود. حالا اکثر تصاویر مربوط به پارکینگ حذف شده و به جای آن قسمتهای دیگر ساختمان دیده می شود. حالا آنجا وارد پی 2 شده است. او به آرامی به سمت اتاقک تام نزدیک می شود و در را باز می کند. صدای تام به گوش می رسد که گویی با خود حرف می زند. آنجلا با احتیاط وارد اتاقک می شود. تام در اتاق نیست و صدای او در واقع از نوار ویدئویی است که در تلویزون داخل اتاقک دیده می شود. فیلم مربوط به زمان بیهوشی آنجلاست. آنجلا با خشم مشاهده می کند که تام در حالیکه با لحن عاشقانه ای  با او صحبت می کند او را آرایش می کند و حرکاتی را انجام می داد که بابت آن جیم را مستحق مجازات می دانست. آنجلا خشمگین از دیدن فیلم با تبر به تلویزیون حمله کرده و آن را در هم می شکند. سپس به مانتیور های مدار بسته حمله می کند اما با دیدن اتومبیل پلیس در مقابل در و افسر پلیسی که از آن پیاده می شود ناباورانه دست نگه می دارد و سپس با فشردن دکمه های کامپیوتر سعی دارد با افسر ارتباط صوتی بر قرار کند. اما موفق نمی شود دکمه مربوطه را پیدا کند. آنجلا به سمت در بر می گردد اما یکباره به تام که درست در پشت سر او قرار دارد بر می خورد. تام با دستگاه شوک الکتریکی آنجلا را از پا می اندازد. سپس در حالیکه از آنجلا به خاطر عمل خود عذر خواهی می کند با شتاب مشغول جمع و جور کردن آثار مهمانی می شود. افسر زنگ اخبار را به صدا در می آورد و تام بعد از کمی معطلی به خاطر تمیز کردن اتاقک به او جواب می دهد. افسر از تام می خواهد که در پارکینگ را باز کند. تام به ناچار چنین می کند و در حالیکه به آنجلا می گوید ناچاراست چنین کاری را انجام دهد دوباره به آنجلا شوک می دهد .تام در حال جمع و جور کردن اتاق ، با دیدن تصویر خود در آینه متوجه خون های روی صورت و لباسش می شود.

 

تام در حالیکه اونیفورم خود را بر روی لباس خون آلودش پوشیده به سمت در مشبک پارکینگ رفته و در را باز می کند.  افسر به تام می گوید که از سرویس فوریتهای آنجا به اداره پلیس تماس گرفته شده و آیا تام متوجه موردی شده یا نه. تام می گوید که آن شب بسیار آرام و ساکت بوده و با هیچ مورد خاصی مواجه نشده. افسر که قانع نشده می گوید او همکارش که در پشت فرمان نشسته ، گشتی در پارکینگ می زنند و تام هم اگر می تواند در صندلی عقب ماشین بنشیند. تام می گوید بایددر پارکینگ را ببندد چون ممکن است کسی وارد آنجا شود. تام در حالیکه متفکر به نظر می رسد ، در کرکره ای مشبک را می بنند .

موبایل آنجلا در بیرون در بر روی زمین افتاده است اما نه افسر ها و نه تام متوجه این قضیه نشده اند.

پلیسها تام را مقابل در اتاقک پیاده می کنند و تام به آنها درباره موقعیت پارکینگ توضیح می دهد . سپس وارد اتاقک شده و مسیر حرکت ماشین پلیس را با فشردن کلید های مانتیور دنبال می کند. در یکی از تصاویر دوربین فرستنده توسط آنجلا شکسته شده تصویری وجود ندارد اما تام انگار که قبلا متوجه این مسئله شده کلید بعدی را فشار می دهد تا دوربین بعدی تصویر را بفرستد.

اتومبیل پلیس از کنار اتومبیل بی . ام . می گذرد . آنجلا در داخل صندوق عقب اتومبیل خود  زندانی شده و بی حال افتاده است. نور چراغ اتومبیل پلیس از روزنه صندوق به چشم آنجلا می تابد و او را بهوش می آورد.

پلیسها متوجه زمین خیس پارکینگ می شوند آنها رد آب را دنبال می کنند تا مقابل صحنه قتل جیم می رسند. یکی از آنها پیاده می شود و در یک قدمی دیواری که جیم با آن برخورد کرده بودمی ایستد و با چراغ قوه اطراف را جستجو می کند اما به جز زمین خیس آنجا چیز مشکوکی دیده نمی شود.

آنجلا برای بیرون آمدن از صندوق عقب که قفل است تقلا می کند او فریاد زنان کمک می خواهد اما اتومبیل پلیس از کنار اتومبیلی که آن آنجلا در آن محبوس است می گذرد بدون اینکه صدای کمک خواهی او را بشنوند.

پلیس ها به نزد تام  بر می گردند. تام در جواب پلیسی که در کنار در اتاقک ایستاده  می گوید که او با سگش راکی در آنجا زندگی می کند. و کسی به دیدن او نمی آید چون اگر کسی را خصوصا در این ساعت شب به آنجا بیاورد او را اخراج می کنند. در پشت در ، تبری که در دست آنجلا بوده اینک در دست تام قرار داردو آماده حمله است. پلیس به سمت ماشین بر می گردد و از آنجا می روند.

آنجلا موفق می شود در جعبه ابزار را باز کرده و با کمک جک ماشین قفل صندوق عقب را شکسته و از آنجا بیرون بیاید. او با سرعت و فریاد زنان خود را به در کرکره ای می رساند اما درست در لحظه رسیدن او اتومبیل پلیس از آنجا خارج شده و کرکره تقریبا کاملا پایین آمده است.اتومبیل پلیس از روی موبایل آنجلا رد می شود.

آنجلا تام و سگش را در مقابل در کرکره ای می بیند. آنجلا در حالیکه جک ماشین را همچنان در دست دارد از آنجا فرار می کند. تام قلاده سگ را باز می کند و سگ وحشیانه و پارس کنان آنجلا را تعقیب می کند. آنجلا به طبقه دوم که پارکینگ اتومبیل های کرایه ای است می رود. چند اتومبیل در آنجا پارک شده است. آنجلا با جک ، شیشه عقب یکی از ماشین ها را شکسته و وارد آنجا می شود و کمین می گیرد. سگ خود را به ماشین رسانده و در حالیکه تلاش می کند وارد ماشین شود به آنجلا حمله می کند. آنجلا با جک به سگ حمله می کند. سگ با یک خیز به داخل ماشین پریده و ساق  پای آنجلا را گاز می گیرد. آنجلا با شدت به سر سگ ضربه می زند بعد از چند ضربه جک در جمجمعه سگ فرو می رود و خون بر سرو بدن آنجلا می پاشد. او جک را از سر سگ بیرون کشیده و با احتیاط از ماشین بیرون می آید.

آنجلا با کمک جک، قفل دری را می شکند و وارد اتاقی می شود .رد دست او بر وری شیشه در باقی می ماند. گوشی تلفن را برداشته و شماره فوریتهای پلیس  را می گیرد صدای ضبط شده ای شنیده می شود که می گوید همه اپراتور ها مشغول هستند و برای برقراری تماس  با اپراتورچند لحظه صبر کنید.

تام به طبقه مربوط به اتومبیل های کرایه ای آمده با چراغ قوه همه جا را جستجو می کند. او متوجه شیشه شکسته و خون آلود اتومبیلی می شود و با دیدن جسد سگش با ناراحتی و فریاد زنان از آنجلا می پرسد چرا حیوان بی دفاع را کشته است؟ آنهم بعد از آن همه خوبی هایی که تام در حق آنجلا کرده است. آنجلا که متوجه حضوز تام شده پناه می گیرد. او متوجه جا قلمی روی میز می شود که سوهانی در آن وجود دارد آنجلا سوهان را برداشته و تلاش می کند تا دستبندش را با کمک سوهان باز کند. تام متوجه رد دست آنجلا شده و موقعیت او را حدس می زند. او در حالیکه دستگاه شوک الکتریکی خود را چک می کند به حرکت خود ادامه  می دهد.

تام وارد همان اتاق می شود. متوجه تلفن که حالا افسر پشت خط منتظر شنیدن پبغام است می شود. تماس را قطع می کند و از آنجلا می پرسد که آیا خیال دارد او را لو بدهد. و سپس دستگیره   در ی را که فکر می کند آنجلا در آن است تکان می دهد اما در بسته است . زمانی که تام بر می گردد با آنجلا مواجه می شود که با اسپری به صورت تام می پاشد و سپس با سرعت از آنجا فرار می کند.

او سوئیچ یکی از ماشین ها را دست دارد و با زدن دکمه دزگیر سوئیچ ماشین مورد نظر را پیدا می کند وسوار می شود.تام که به زحمت  قادر به دیدن است قصد خروج از اتاق را دارد اما جک در پشت در مانع از باز شدن آن می شود. تام با کمک یکی  صندلی های دفتر شیشه را می شکند و خارج می شود.

آنجلا در حالیکه همچنان سعی دارد با کمک سوهان قفل دستنبد را باز کند در حال رانندگی است. او به قسمت در کره کره مانند که در خروجی پارگینگ است می رسد اما درست در همین لحظه تام با اتومبیل خود به اتومبیل آنجا زده و او را منحرف می کند.

آنجلا از آنجا می گریزد و تام او را دنبال می کند. تا جایی که دو اتومبیل در مقابل یکدیگر قرار می گیرند آنجلا کمر بند خود را می بندد سپس هردو اتومبیل با سرعت به سمت دیگر و رخ به رخ حرکت می کنند. انجلا مصمم و تام خونسرد است. اما درست در لحظه بر خورد تام اتومبیل خود را منحرف می کند و حالا پشت اتومبیل آنجلا قرار می گیرد . آنجلا در حال گریز به ستونی بر خورد کرده و اتومبیلش بعد از چند بار معلق زدن در حالت طبیعی می ایستد. صدای بوق ممتد از اتومبیل او شنیده می شود. تام به سمت انجلا می رود سر آنجلا بر فرمان افتاده و گویی او مرده است. تام نگران برای باز کردن کمربند آنجلا خم می شود اما آنجلا چشم باز می کند و سوهان را با شدت به چشم تام فرو می کند. سپس در پشت سر تام که از درد بر زمین افتاده ایستاده و سعی دارد با کمک  زنجیر دستبندش او را خفه کند. دستگاه شوک تام بر اثر تقلای او بر روی زمین می افتد. تام بیهوش می شود. آنجلا کلید های تام را از کمر بند او باز کرده و دستبند خود را باز می کند و با دستبند ، دست تام را به اتومبیل می بندد. تام که بهوش آمده موفق به گرفتن آنجلا نمی شود. انجلا دستگاه شو ک را بر می دارد او متوجه نشت بنزین از ماشین تصادفی خود می شود. تام به آنجلا می گوید که او یک انسان تنهاست و فقط می خواسته با آنجلا دوست بشود. آنجلا با کینه از او فاصله می گیرد اما وقتی تام به او دشنام می دهد آنجلا در حالیکه کریسمس را به تام تبریک می گوید دستگاه شوک را به در کنار بنزین روشن می کند. بنزین آتش می گیرد و به سمت تام که فریاد زنان از آنجلا کمک می خواهد  نزدیک شده و تام را درخود می بلعد کمی بعد اتومبیل منفجر می شود. آنجلا با سر عت آنجا را ترک میکند.

آنجلا در پیاده رو در حال رد شدن است. صبح شده و در خیابان خلوت برف کریسمس می بارد.

صدای آژیر پلیس و پلیسی که به آنجلا می گوید: حالتان خوب است خانم؟!

 

 

درباره فیلم:

 

فیلم می توانست با موضوع آدم ربایی که دار یکی از قسمتهای سریال های پلیسی خارجی باشد. اما پرداخت عالی فیلم نگذاشته که فیلم به یک فیلم نازل و بی اهمیت تبدیل شود.

با اینکه  بخش عمده لوکیشن و فضای فیلم تنها در یک  پارکینگ خشک و خالی می چرخد و تمام بار فیلم بر دوش دو بازیگر  نه چندان معروف فیلم است اما همین دو بازیکن با بازی های خوب خود کمی شخصیت فیلم را جبران کرده اند.

با همه این اینها فیلم اصلا فیلم کسل کننده ای نیست و بیننده را کامل در تب و تاب رسیدن به پایان ماجرا نگه می دارد.

صحنه های خشونت در این فیلم کم ولی خیلی بی پرده هستند. جلوه های ویژه فیلم به جز قسمت کوری چشم تام  که مصنوعی و باور پذیر نیست و تنها با بستن چشم ورم کرده و چند قطره خون قضیه را ماست مالی کرده اند ، عالی و بی نقص است. مخصوصا صحنه مرگ جیم که بسیار طبعیی و هولناک از آب در آمده و توصیه می کنم کسانی که مثل من طاقت دیدن چنین صحنه هایی راندارند از دیدن این صحنه منصرف شوند.!!

در کل فیلم خوب و سرگرم کننده ای به نظر می رسد. البته یک شوخی هم با این فیلم بکنیم و اینکه اگه آنجلا آن جک را در ماشینش نداشت چه خاکی بر سرش می ریخت؟!

 

 بازیگران:

Wes Bentley and Rachel Nichols

در نقش تام و آنجلا

Actors
Wes Bentley Thomas
Rachel Nichols Angela Bridges
Simon Reynolds Bob Harper
Grace Lynn Kung Elevator

نظرات 1 + ارسال نظر
M.F پنج‌شنبه 15 فروردین‌ماه سال 1387 ساعت 12:09 ب.ظ

آزی جونم خیلی عالی بود..
فیلم بعدی چیه؟

M.F

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد