فیلم روز

معرفی و بررسی فیلمهای روز هالیوود و جهان!

فیلم روز

معرفی و بررسی فیلمهای روز هالیوود و جهان!

AWAKE هوشیار

 

AWAKE

 

 

نام فارسی : هوشیار

 

 

 

سال: ۲۰۰۷

محصول: آمریکا

زبان: انگلیسی

کارگردان:Joby Harold

بازیگران: Hayden Christensen, Jessica Alba, Lena Olin, Terrence Howard, Sam Robards

 

جک جراح جوان و سیاه پوست ، عمل نا موفقی را پشت سر گذاشته است. بیمار او در حین عمل و در زیر دستان او مرده است. جک مرگ را حقیقتی می داند که هر انسانی روزی با آن روبرو می شود . و اینکه زمان وقتی برای کسی توقف کند ، دیگر کاری از دست کسی برای به تاخیر انداختن یا تغییر دادن آن بر نمی آید. اما آنچه  که جک را می آزارد این است که بیماری را که حین عمل نا فرجام قلب از دست داده است ، کیلتون دوست نزدیک و صمیمی اوست. پسر جوان سفید پوستی که جک نمی داند آیا کیلتون آن روز صبح که از خواب برخواسته فکر می کرده  که  می میرد یا نه؟ یا اون روز هم برایش مثل روزهای دیگر بوده؟

فلش بک    )بازگشت به گذشته)

کیتون و دوست دختر زیبایش سم ، در آپارتمان کوچک سم هستند. آندو به یکدیگر بسیار علاقمندند و سم احساس مسئولیت عمیقی به کلیتون دارد. هردو از آپارتمان سم خارج می شوند . سم نامه هایی را که برایش آمده از صندوق پستی اش بر می دارد و در کیف دستی اش می گذارد. آن شب هالووین است و آنها نیز قصد دارند هالیوون زیبایی را در کنار هم داشته باشند.

سم از کلی ( کلیتون ) می خواهد که صبحانه را با هم باشند اما کلی درگیر کار و تجارت است. سم از مشغله زیاد کلی شاکی است. او به کلی می گوید که او ( سم) لیاقت خوشبختی را دارد. کلی این را تایید می کند و به سم قول می دهد که خیلی زود این مسئله را با او ( مادرش ) مطرح می کند.

کلی به همراه مادرش در شرکت تجاری شان مشغول به کار است. مادر از کلی می خواهد که آن روز حتما در جلسه هیات مدیره حاضر باشد تا درباره ادغام شرکتشان با یک شرکت ژاپنی جسله بگذارند اما کلی می گوید که آن روز با دکترش قرار دارد.

کلی به همراه جک ، دکتر خود به ماهیگیری می روند. جک به کلی می گوید که بهتر است هر چه زدوتر موضوع سم را با مادرش در میان بگذارد اما کلی از مخالفت مادرش بیم داردو برای همین در بازگو کردن مسئله دو دل است و علت نارضایتی سم هم همین مسئله است.

جک ، کلی را با خود به بیمارستان محل کارش می برد. او علی رغم ممانعت کلی او را به اتاق عمل برده و به کلی می گوید که بهتر است هر چه سریعتر درباره عمل قلب خود تصمیم بگیرد. جک با صداقت به کلی می گوید که او چهار عمل نا فرجام و منجر به مرگ داشته  است. ممکن است کلی هم در حین عمل و بر روی همان تخت بمیرد این امکان هم هست که او زنده بماند و عمل موفقیت آمیز باشد. در این صورت شانس او برای زنده ماندن تا ده سال آینده پنجاه درصد می شود. او سپس به کلی می گوید که زمان در حال گذر است و او باید انتخاب کند.

در همین حین پونتام، دکتر جراح و همکار جک وارد اتاق شده و یک مورد اورژانسی را به جک گزارش می کند. او با دیدن کلی به شوخی به او می گوید که چطور است کلی تمام ثروتش را به آنهابدهد تا آنها باز نشسته شوند. کلی نیز در جواب می گوید که چرا معطل هستند و همه ثورت او مال آنها.

کلی در حالی با تلفن همراهش با سم صحبت می کند از بیمارستان خارج  می شود اما با دیدن سم در مقابل بیمارستان تعجب می کندو سم می گوید می داند که الان روز است اما دلش برای کلی تنگ شده است. کلی در حالیکه همچنان با او تلفنی در صحبت است از کنار او می گذرد به طوری که انگار سم را نمی شناسد. سم متوجه می شود که مادر کلی در لیموزین تشریفاتی شان به دنبال کلی آمده و علت رفتار کلی وجود مادرش بوده. سم به کلی می گوید که از این پنهان کاری متنفر است.

مادر کلی ،  لیلیث  به همراه دکتر نیر جراح قلب در انتظار کلی هستند. وقتی مادر نیر را به کلی معرفی می کند کلی می گوید که او جراح خود را انتخاب کرده است و آن جک است و نیاز به جراح دیگری ندارد. نیر به کلی می گوید که می داند او به دلیل بیماری قلبی ای که علت آن نا معلوم است یکسال است در لیست دریافت عضو قرار دارد اما این انتظار با توجه به گروه خونی کلی که أ منفی است عجیب نیست و این به این معنی است که کلی و مادرش که همگروه خونی هستند آدمهای خاصی هستند. او به کلی می گو ید که می داند جک دوست کلی است اما در اولین حمله قلبی کلی ، جک در حالت آماده باش بوده و او یعنی دکتر نیر رئیس جمهور های زیادی را به زندگی بازگردانده و این موضوع ، حداقل او را باید برای کلی قابل احترام کند مخصوصا که پانزده سال است که او مادر کلی را می شناسد.او ظاهرا کلی را متقاعد می کند که عمل قلب کلی را او به عهده بگیرد.

در شب هالووین و در مهمانی کلی با شرکای تازه ژاپنی خود ملاقات می کند. آنها به پدر کلی که فوت شده ادای احترام می کنند و وگویند که او تاجر بزرگی بوده است. آنها همچنین از بیماری قلبی کلی با خبر هستند کلی به آنها از افتخارات شغلی خود می گوید شاید قلبش ضعیف باشد اما ذهن نیرومندی دارد. او با صحبت کردن به زبان ژاپنی نظر مثبت شرکای جدید خود را برای انعقاد قرارداد به دست می آورد.  

کلی با مادرش درباره دکتر نیر صحبت می کند و با شیطنت می گوید از نگاه آندو فهمیده که در جوانی مادر آن دو با هم سرو سری داشته اند! همچنین درباره پدر کلی صحبت می کنند و وقتی مادر می پرسد که آیا کلی چیزی از پدر را به یاد دارد او می گوید که به خاطرش مانده است که پدر در روز کریسمس مردو وقتی از پله ها طبقه بالا به سرسرا سقوط کرد لباس بابا نوئل را به تن داشت و اینکه همیشه لبخند بر لب داشت. در همین هنگام سم وارد اتاق شده و به مادر کلی می گوید که همه چیز مرتب است و فقط برای گرفتن یک امضای مهم از او مزاحم شده است. در میابیم که سم در واقع مدیریت و مسئولیت رتق و فتق امور منزل و کاری مادر کلی را به عهده دارد . سپس سم به آنها شب بخیر می گوید و به سمت منزل خود راه می افتد.

کلی که متوجه ناراحتی سم شده است به دنبال او می رود. سم به کلی شکایت می کند که آنها شش ماه است که با هم نامزد هستند اما او باید حلقه نامزدی اش را از همه پنهان کند. باید نامزدش را از دیگران مخفی کند . کلی به سم حق می دهد که از پنهان کاری و نا توانی او برای بازگو کردن مسئله به مادرش ناراحت باشد. کلی وقتی درماندگی سم را می بیند تصمیم خود را می گیرد و به سم می گوید به خانه آنها برگردد تااو را به عنوان نامزد خود به مادرش معرفی کند.

مادر سم وقتی متوجه جریان می شود با ناباوری و ناراحتی سم را دروغگو خطاب می کند و می گوید که سم از اعتماد او سوء  استفاده کرده است. اما وقتی با قاطعیت کلی مواجه می شود از او می خواهد حداقل برای شناخت بیشتر هم وقت بگذارند و صبر کنند تا کمی بزرگتر شوند بعد درباره مسئله مهمی مثل ازدواج تصمیم بگیرند اما کلی به مادر می گوید که آن دو یکسال است که با یکدیگر هستند و مگر مادر خود کلی در هنگام ازدواج چند سال داشته است. مادر به کلی می گوید که اگر از در بیرون بروند یعنی کلی انتخاب خود را کرده است. اما کلی با وجود ناراحتی دوری از مادر سم را انتخاب می کنند. در بیرون از خانه حال کلی بد می شود. اما به سم می گوید که به اندازه کافی صبر کرده اند و از سم می خواهد که همان شب با یکدیگر ازدواج کنند و اینگونه سم را غافلگیر می کند. جک به عنوان شاهد و ساقدوش کلی حاضرمی شود و کشیش نیز همسر خود را به عنوان ساقدوش کلی به همراه می آورد. همان شب دو جوان عاشق بدون هیچ تشریفاتی با یکدیگر ازدواج می کنند. همان شب کلی متوجه می شود که قلب مناسب برای او پیدا شده است. خوشحالی آندو با این اتفاق کامل می شود.

روز بعد کلی و سم برای انجام عمل جراحی قلب به بیمارستان می روند. در آنجا سم با جک ، و همکار او دکتر پونتام و پنی زن جوانی که که فرزند خردسالی دارد و همه هم و غمش اوست ، تکنسین اتاق عمل آشنا می شود. کلی متوجه می شود که مادر و دکتر نیر هم در بیمارستان آمده است. دکتر و نیرو جک به هم معرفی می شوند اما ظاهرا آن دو کاملا یکدیگر رامی شناسند زیرا دکتر نیر به خوبی می داند که جک رئیس بخش جراحی آن بیمارستان است و به ماهیگیری علاقه دارد. چند اشتباه جراحی و دو رسوایی اخلاقی و سابقه دو ازدواج نا فرجام داشته است. نیر به کلی می گوید بهتر از خیر جک بگذرد و خودش رابه  تیغ جراحی نیر که به زودی رئیس کل جراحان خواهد شد و چندین کتاب ورساله پزشکی منتشر کرده است بسپارد. اما کلی همه این حرفها رابه شوخی می گیرد تا به مادر و نیر بفهماند که به جک اعتماد همه جانبه دارد هر چند که بهتر از آنها با سوابق بدو خوب شغلی و زندگی او آشناست. مادر به کلی میگوید که نظر او برای عمل کلی توسط جک منفی است اما کلی محترمانه  جواب میدهد که او از مادرش اجازه ای نخواسته است.

بعد از یک خداحافظی طولانی و عاشقانه ، کلی به اتاق جراحی برده می شود. تا برای عمل پیوند قلب آماده شود.

در سالن انتظار مادر کلی قادر به کار کردن با دستگاه خودکار تهیه نوشیدنی نیست. سم که در آن نزدیکی نشسته است به مادر کلی می گوید که بعضی وقتها باید دکمه را برای چند لحظه نگه داشت تا دستگاه کار کند هر چند مادر کلی کمک او را رد می کند اما در عمل با به کار بردن این روش دستگاه را به کار می اندازد.

در اتاق جراحی ، تیم جراحی با لری تکنسین بیهوشی جدیدی مواجه می شود لری به آنها می گوید که همکار تیم به مشکلی بر خورده است و او به جای آن شخص جایگزین شده است. تیم جراحی از ورود لری ناراحت می شوند و اعتراض می کنند اما جک می گوید که بازیکن ها در یک بازی ممکن  است عوض شوند اما بازی همان بازی است.

لری ماده بیهوشی را به کلی تزریق می کند. چشمان کلی بسته می شود. و ذهن او در عالم بیهوشی به سم سم کشیده می شود. او در حین دیدن رویای سم تراشیده شدن موهای سینه و برخود سرد ماده ضد عفونی کننده و بوی نا مطبوع آن را حس می کند. ذهن او به سوی سم پرواز می کند اما نمی داند چرا صدای تیم جراحی را دارد می شود و آیا این طبیعی است. کمی بعد که تیم برای شکافتن سینه او آماده می شود کلی وحشتزده در میابد که هرچند جسم او به ظاهر بیهوش شده است اما ماده بیهوشی کاملا اثر نکرده و او حواس و ادراک خود را کاملا حفظ کرده است. او می خواهد با تکان دادن دست یا پلک زدن پزشکان را متوجه وضعیت خود کند اما قادر به حرکت کردن نیست. وقتی سینه او شکافته می شود کلی با آغاز شکنجه واقعی روبرو می شود. او فریاد می زند اما حتی قادر به حرکت دادن پلک خود و آگاه کردن جراحان از وضعیت اسفناک خود نیست. وقتی اره را برای شکافتن دنده او به کار می گیرند کلی تنها کاری که می تواند انجام دهد این است که ذهنش را از اتاق عمل بیرون ببرد و متوجه سم کند. او از سم کمک می خواهد تا ذهن او را متمرکز به خودش کند. تا با یه یاد آوردن جزئیات خاطرات سم درد را فراموش کند.اما بی اختیار وارد خاطرات مرگ پدر و مراسم تدفین او واولین حمله قلبی خودش می شود او تلاش می کند تا با فراموش کردن خاطرات بد دوباره ذهنش را متوجه سم کند. هنگامی که با کمک دستگاه قفسه سینه اش را باز می کنند و قلب او می رسند به خود امید می دهد که قسمت های بدش را پشت سر گذاشته و جک هوایش را داردو او را تنها نمی گذارد. او به خاطرات خوب توجه می کند به وقتی که جک بعد از نجات دادن جان او از حمله قلبی به او پیشنهاد رفتن به ماهیگیری و ادامه آشنایی شان که منجر به دوستی محکمشان شده است می دهد به زمانی که سم به استخدام خانه آنها در آمده است. و برای اولین بار با کلی و سم با یکدیگر آشنا شده اند .

در سالن انتظار سم مورد توجه پرستار مردی قرار می گیرد  علی رغم بی میلی سم مرد با سم گپ کوتاهی می زند و وقتی از سم می پرسد که آیا او را جایی دیده است سم حلقه ازدواجش را به مرد نشان می دهد و مرد را محترمانه جواب میکند. این اتفاق از چشم مادر کلی دور نمی ماند.

در اتاق عمل قلب جدید کلی را برای پیوند می آورند. کلی در  رویای خود با سم صحبت می کند و  امیدوار است حالا که قلب جدید او از راه رسیده زودتر همه چیز به پایان برسد. او شبی را به یاد می آورد که برای اولین بار به خانه سم رفت.

در سالن انتظار کیف سم از دست او میافتد و مادر کلی می بیند که چند بسته دارو در کیف سم بر زمین ریخت. سم می گوید اینها داروهای کلی است و او کنترل می کرده که کلی به اندازه و سر وقت داروهایش را استفاده کند. او به مادر کلی می گوید که می داند چقدر پسرش برایش ارزشمند است  اما نباید کلی یکی دیگر از والدینش هم از دست بدهد زیرا آنها به وجود او احتیاج دارند و او ( سم) خیلی تلاش کرده که عاشق کلی نشود اما نتوانسته صبحتهای سم مادر کلی را متقاعد می کند او به سم می گوید که مراقب پسرش باشد.

در اتاق عمل ، جک به لری می گوید که فعلا تا بیست دقیقه به او احیتاج ندارندو می تواند برود نوشابه ای چیزی بخورد. لری این فرجه را می پذیرد و از اتاق بیرون می روند. با رفتن او جک ، پنی و پونتام  در اتاق باقی می مانند. جک می گوید که مطمئن نیست بتواند کار را ادامه دهد  . او با نگرانی می گوید که همکارشان آن را پیچانده و او فکر می کند که لری جاسوس است واز طرفی او همه کارهایی که آنها در حین عمل انجام داده اند را دیده و معلوم نیست لو برود که آنها وقت عمل  کلی را جلو انداخته اند یا نه. پنی و پونتام در حالیکه مراقب هستند که  لری از راه نرسد می گویند که او جاسوس نیست اما بوی نفسش نشان می داد که حسابی در مصرف نوشیدنی زیاده روی کرده  است. صبحتهای آنها توجه کلی را جلب می  کند.پونتام به جک می  گوید که اگر لری برگردد حسابی هوشیاری خود را دست داده است. جک می گوید که نمی خواهد برود زندان و هر طور شده کار را تمام می کند. پونتام می گوید قرار نیست کسی به زندان برود و آنها فقط باید کلی را بکشند و بعد بروند و با هم یک نوشیدنی بخورند. کلی ناباور و حیرت زده از آنچه که شنیده است سعی دارد برخیزد اما همچنان قادر به هیچگونه حرکتی نیست. اما او دست از تقلا بر نمی دارد . ناگهان چشمان کلی تکان می خورد او نوار هار از روی چشمان خود باز می کند و با دست قفسه سینه و قلبش را که در حال تپیدن است لمس می کند سپس بر می خیزد . اما حالا  او سالم است و آثار عمل بر سینه او دیده نمی شود. کلی دستگاه ها را از خود با زمی کند در حالیکه جک و پونتام بی توجه به او با هم صحبت می کنند. جک می گوید که  کلی ارزشش را ندارد که  او به خاطرش به زندان بیفتد.  کلی از جا بر می خیزد اما متوجه می شود که جسمش هنوز بر روی تخت جراحی افتاده است و جک و پونتام همچنان در حال ادامه عمل او هستند.

لری از اتاق عمل خارج می شود.  او خاطرات گذشته خود و صحبتهای کلی را به خاطر می آورد. در حالیکه خود به عنوان شخص سوم در تمامی آن صحنه ها وجود دارد خودش و جک و تمام اتفافات و صحبتهایی را که  رد گذشته بینشان ردو بدل شده است را به یاد می آورد.

 در سالن  انتظار لری در حالیکه پنهانی نوشیدنی می نوشد با تلفن حرف صحبت می کند وقتی سم برای پرسیدن حال کلی از دکتری پرسجو می کند لری متوجه می شود سم اطمینان خاطر می دهد .سم متوجه بطری نوشیدنی در جیب لری شده و به او می گوید که او عضو آن بیمارستان نیست. لری خود را معرفی و علت حضورش در آنجا را بیان می کند. سم از او جدا می شود.

کلی در حالیکه مدام در زمان حال و گذشته سیر می کند و در هردو زمان به طور همزمان حضور دارد به زمان گذشته بر می گردد . زمان جدایی اش از سم و زمانی که جک او را به اتاق عمل می برد.  کلی ناباور از جک علت این خیانت را می پرسد. او سپس متوجه سم می شود که  دور شدن جک و جسم او را تماشا می کند روح کلی به سراغ سم در گذشته می رود و به او می گوید که جک آنها را فریب داده.سپس کلی متوجه زمان حال می شود و به اتاق عمل می رود و سم را می بیندکه با که دور از چشم پنی که در حال حرف زدن با تلفن است وارد اتاق جراحی میشود و با در باره عمل پونتام مشاجره  می کند . کلی با شادمانی او را تشویق می کند . سم از پونتام می پرسد که همکار آنها کجاست؟پنی جواب می دهد در خانه است. سم خشمگین می شود و می گوید که او جا زده و بعدا به حسابش خواهند رسید. سم می گوید که مادر کلی او را پذیرفته است. سپس در مقابل نگاه بهت زده کلی ، به سراغ  جک می رود و با لحن عاشقانه ای می گوید که باید کار را تمام کنند. جک می گوید که او آنها را وارد این بازی کرده و او هست که باید تصمیم بگیرد که کار را ادامه دهند یا دستگاه ها را دوباره وصل کنند. سپس به جک می گوید که  بیمه نمی تواند خسارت جانی ای که جک به بیمارانش زده را جبران کنند و اگر جک کار را تمام کنند آنها صاحب صد میلیون خواهند شد که تقسیم بر چهار خواهد شد و دیگر لازم نیست او و جک سه شیفت کار کنند. او از جک می خواهد که کار را تمام کند چون تنها با مردن کلی است که آنها به هدفشان می رسند. کلی ناباورانه می فهمد که فریب خورده است.

ناگهان  کلی دردی را در قلبش احساس می کند و متوجه می شود که آنها دارند قلب او را از جا در می آورند. کلی با عجز و درد فریاد می زند. قلب او از قفسه جدا می شود. سم سرنگ مرگ آور را به جک می دهدو از او میخواهد کاری را که شروع کرده تمام کند .جک سرنگ را تزریق می کند.پونتام به سم می گوید که کلی اورا واقعا دوست داشته سم می گوید که کلی حتی او رانمی شناخت و آنها یکدیگر را ندیده بودند .باز چشمان جسم کلی که بر روی تخت است اشک جاری می شود. روح کلی نیز نیز به گریه می افتد.

سم به نزد مادر کلی که نگران شده است می رود . کلی به اتاق جراحی بر می گردد او امید وار است لری که به اتاق جراحی برگشته متوجه ریزش اشک از چشمان مرده شده و بداند که یکجای کار می لنگد. اما لری متوجه نمی شود.

مادر کلی اساس نگرانی دارد سم سعی در آرام کردن او دارد . سم می گوید که مطمئن است که کلی نخواهد  مرد چون او انگیزه زیادی برای زنده ماندن دارد.

روح کلی از بیمارستان خارج می شود و به گذشته و زمانهایی می رود که او با سم بوده است. و با دیدن صحنه های گذشته حالا در می یابد که سم چطور از جزئیات بیماری او با خبر بوده است.

در بیمارستان قلب اهدایی به دلیل سرنگ تزریق شده نبض نداردو تیم پزشکی در مقابل چشمان لری ظاهرا برای نجات کلی تلاش می کنند.

کلی همچنان در گذشته به سمت خانه شان می رود او از مقابل صحنه خواستگاری اش از سم گذشته و وارد خانه می شود در حالیکه دیگر برای زنده ماندن تلاش نمی کند صداهای اتاق عمل را می شنود که دارند برای زنده نگه داشتن او تلاش می کنند که البته کلی می داند تمام اینها نمایشی برای طبیعی جلوه داده مرگ اوست. سرانجام کلی تمام می کند. جک که به ظاهر ناراحت شده است و خود را مقصر می داند برای با خبر کردن مادر کلی و سم داوطلب می شود در حالیکه لری هم او را همراهی می کند.

جک به مادر کلی می گوید که کلی قلب پیوندی را پس زده است .با رفتن جک لری به مادر کلی می گوید که کلی هنوز زنده است فقط قلب ندارد و خون به وسیله ماشین در بدن او پمپاژ می شود. مادر کلی می خواهد که قلب دیگری برای پیوند پیدا کنند اما لری گوشزد می کند که گروه خونی کلی بسیار نادر است. با رفتن ، مادر کلی از سم  می خواهد او را تنها بگذارد.

مادر کلی به لابی بیمارستان می رود. کلی در اتاقش روی تخت دراز کشیده ناگهان مادرش را مقابل خود می بیند که با مهربانی به خیره شده و سیگاری روشن می کند.

در بیمارستان لری به سراغ مادر کلی می رود و با او صحبت می کند اما خیلی زود متوجه می شود که مادر کلی با خوردن قرص های کلی خودکشی کرده است.

دکتر نیر که با خبر شده است خود را به بیمارستان می رسد و بعد از اطمینان از مرگ مادر کلی ، او را برای عمل آماده می کند.

مادر به کلی  می گوید که قرار است کلی زنده بماند و قلب او همیشه قوی بوده است. مادر کلی را به اتاق عمل می برند. جک با دیدن نیر که می خواهد از این به بعد کار را به او بسپارند می گوید که خیلی دیر شده و کلی قلب را پس زده. نیر می گوید مشکل قلب حل شده. وقتی جک و گروه او با مادر کلی مواجه می شوند نیر می گویند که آنها حالا می توانند فرار کنند. چون او متوجه عملی که جک و همکارانش مرتکب شده اند و حتی نوع داروی کشنده شده و پلیس را در جریان گذاشته است.

روح مادر کلی به کلی می گوید که سم نقشش را بی نقص ایفا کرده و فقط یک اشتباه کوچک کرد و کیفش را در سالن انتظار  جا گذاشته و او با دیدن قرصها در باره کار آن ها بر سیستم بدن پرسجو کرده و نامه های سم را در کیف او یافته و با به یاد آوردن کارها و حرفهای سم ، مثل وقتی که به مادر کلی طرز استفاده از دستگاه خودکار نوشابه را گفته و یا فهمیده که لری کارمند آن بیمارستان نیست و همچنین آشنایی پسر پرستار با سم فهمیده که سم قبلا هم در آن بیمارستان بوده اما او فرصت چندانی برای پیگری نداشته و مجبور بوده جان کلی را سریعا نجات دهد و بنابراین دست به خود کشی زده است.

عمل پیوند در حال انجام شدن است. پونتام و پنی می گریزند. اما لری آنها را در حین فرار دیده و پلیس را مطلع می کند و هر دوی آنها دستگیر می شوند.

سم در گوشه ای پنهان شده جک او را می یابد و او را به دفترش می برد و به سم اطمینان می دهد که آسیبی به سم نخواهد رسید. سم می گوید که او با جک نخواهد آمد زیرا مدرکی برای مجرم شناختن او وجود ندارد. و سرنگ مرگ بار را جک به کلی تزریق کرده نه او و او تنها یک بیوه افسرده است. سم از اتاق خارج می شود. جک به سم می گوید که اثر انگشت سم بر روی سرنگ باقی را برداشته . سم ناباور و واخورده سعی در جلب نظر جک دارد اما جک در را از داخل قفل کرده و با دوربین همیشگی اش از تقلای سم عکس برداری می کند.

عمل با موفقیت انجام می شود اما یکباره ضربان قلب کلی از بین می رود. در خانه کلی و مادرش با هم صحبت می کنند کلی می گوید که می خواهد نزد مادرش بماند چون کسی را ندارد که بخواهد به خاطر او به به حیات و زندگی بر گردد. مادر کلی را با صحنه گذشته و بچگی  و اتفاقی که باعث ناراحتی قلبی کلی شد مواجه می کند.

زمان کودکی کلی را میبینم در شب کریسمس و مشاجره مادر و پدر. پدر در حال مصرف مواد مخدر است. مادر از او می خواهد که لباس بابا نوئل را برای مراسم بپوشد اما پدر که حال خوبی ندارد مادر را کتک می زند. کلی صدای مشاجره آنها را می شنود به سمت اتاق می رود و پدر را صدا می کند پدر خشمگین به سمت کلی می آید. مادر از ترس اینکه آسیبی به کلی نرسد ضربه ای به پشت سر پدر می زند. پدر تعادلش را از دست داده واز پلکان خانه سقوط می کند و کشته می شود. کلی حالا خاطره فراموش شده مرگ پدر رابه خاطر آورده. او همیشه سعی در زندگی سعی داشته مانند پدرش مرد خوب و موفقی باشد اما حالا بت پدر برایش شکسته شده. مادر می گوید کلی در زندگی اش موفق تر از پدر خود بوده است. آنها از هم خداحافظی می کنند تا کلی به زندگی دوباره بر گردد.

در بیمارستان قلب کلی احیا می شودو به زندگی بر می گردد. جک در اتاقش و در نهایت تسلیم و سم در حال فرار بازداشت می شوند. کلیتون به روی زندگی دوباره چشم باز می کند.

 

در باره فیلم:

 

یک فیلم هندی در وروژن آمریکایی! فیلم داستان جالبی دارد. کافی است آدم خودش را به جای کلی بگذارد تا عمق نا امیدی یک مرد را وقتی می بیند که نزدیکترین دوستش و عشقش چطور او را فریب و بازی داده اند را درک کند و نا خودآگاه ویروس بدبینی از فیلم به او منتقل شود که ممکن است او هم در زندگی با چنین شرایطی مواجه شود!

داستان فیلم به خوبی بیننده را مشتاقانه به دنبال خود می کشاند. هر چند که بعضی جاها به سمت و سوی سینمای بالیوود کشیده می شود مثل زمان خودکشی مادر برای نجات کلی که کمتر به سبک سینمای غرب شباهت دارد.

نقاط قوت فیلم در دو نقطه عطف آن است. اولی زمانی است که کلی متوجه می شود در هوشیاری کامل زیر تیغ جراحان رفته است که حتی تصور این شرایط هم آدم را به وحشت می اندازد چه برسد به تجربه کردن این حس و دوم آگاهی کلی  از خیانت های اطرافیانش که از بار دراماتیک بالایی برا خوردار است.

صحنه های ماورایی و رفتو آمد کلی به گذشته و حال همزمان هم چیز جالب و بکر و قابل باوری در باره عالم روح و ماورا در آمده.

اما فیلم اهمال کاری هایی هم دارد که شاید بتوان آن را از سینمای ایران و بالیوود نادیده گرفت اما در باره سینمای هالیوود ما عادت کرده ایم که خیلی سخت گیرانه تر برخورد کنیم.

مثلا صحنه های بیمارستان که هیچ جوره با عقل جور در نمی آید. چطور در یک بیمارستان تخصصی برای عمل پیوند قلب تنها دو پزشک و یک پرستار و یک متخصص بیهوشی حضور دارند در حالیکه در شرایط طبیعی و واقعی تعداد تیم جراحی خیلی بیشتر از این ها ست. تیم پزشکان خیلی راحت اتاق را رها می کنند و مدام بین اتاق جراحی که باید استرلیزه باشد و راهرو های بیمارستان پرسه می زنند. مسئله خودکشی مادر و بردن سریع او برای پیوند بدون در نظر گرفتن شرایط قانونی و پزشکی نیز با عقل جور در نمی آید. و از همه افتضاح تر اینکه رئیس بیمارستان یعنی جک که جراح متخصص هم است خودش ، آنهم به تنهایی برانکارد چرخ دار کلی را به اتاق عمل می برد و کار ی که در بیمارستان واقعی هیچ جراحی هرگز نخواهد کرد حتی اگر بیمار مادر او باشد چه برسد به دوست ش!

اگر این نقاط ضعف ( بزرگ) را از فیلمنامه فاکتور بگیریم و بتوانیم بدون قضاوت و رجوع به عقل و تنها به محض سرگرمی فیلم را تماشا کنیم فکر می کنم از دیدن فیلم لذت ببریم. در واقع این فیلم از آن دسته فیلمهایی است که نباید واقع نگری را در آن مد نظر قرار دادو تنها برای تفریح و پر کردن وقت خود به تماشای آن نشست و البته داستان فیلم آ نقدر جذابیت دارد که بتوان از معایب آن چشم پوشی کرد.

 

Jessica Alba

 

Lena Olin

در نقش لیلیث مادر کلی

Hayden Christensen وTerrence Howard

در نقش کلی و جک

نظرات 4 + ارسال نظر
M.F جمعه 24 اسفند‌ماه سال 1386 ساعت 12:13 ق.ظ

بازم میخوام اولین نفری باشم که به نوشته های آزی جونم نظر میدم مثل همیشه یک یک

M.F

محمدعلی شنبه 3 فروردین‌ماه سال 1387 ساعت 12:58 ق.ظ http://makhabir.blogfa.com

سلام.عید شما مبارک.من فیلم رو امروز تماشا کردم.فیلم خوبی به نظر می رسید.ممنون از مطلب خوبی که در رابطه با این فیلم نوشته بودین

M.F شنبه 3 فروردین‌ماه سال 1387 ساعت 09:49 ق.ظ

سلام آزی جونم سال مو مبارک


M.F

محمدعلی شنبه 3 فروردین‌ماه سال 1387 ساعت 02:53 ب.ظ http://makhabir.blogfa.com

سلام.مرسی از اینکه به من سر زده بودی.خیلی خوشحال شدم وقتی فهمیدم از بچه های فیلمسازی حوزه هنری هستی؟تا حالا فیلم ساختی؟من تو کرج فعالیت می کنم و زود زود فیلم می سازم.خیلی دوست دارم با بچه های گروه من آشنا شی.دوست داشتی برام کامنت بذار.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد